امام واسراف
آقای رضوانی مسئول مالی ودیگر کارهای امامپ بودند . یک بار روی یک پاکت چیزی نوشتند وبرای حضرت امام فرستادند حضرت امام در یک کاغذ کوچک جواب دادند و در زیر آن نوشتند «شما در این کاغذ کوچک هم می توانستید بنویسید .» لذا آقای رضوانی ،خرده کاغذ ها را جمع وجور می کرد ودر کیسه ای می گذاشت ،و وقتی می خواست برای حضرت امام چیزی بنویسد بر روی آن کاغذ ها می نوشت وبرای ایشان می فرستاد و حضرت امام هم زیرش جواب می نوشتند .
انفاق در راه خدا
در خمین از مرحوم پدرشان ارثیه ای به ایشان رسیده بودبه نماینده خود نوشتند:جناب عالی وکیل هستید زمین های متعلق به این جانب را هر چند ناقابل است هر طور صلاح می دانید بین فقرا تقسیم کنید و تنلیک آنان نمایید ،چه ساختمان شده باشد ،یا نشده باشد.
فعلا اینها رو بخونید تا بعدا بگم
پروانه ::: چهارشنبه 85/11/18::: ساعت 2:48 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 3 کل بازدید :144009
بازدید دیروز: 3 کل بازدید :144009
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
پروانه
ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هر چه خواهی کن
ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هر چه خواهی کن
>>آرشیو شده ها<<
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>لینک دوستان<<
جهاد مجازی
ضد وهابیت
توکای شهر خاموش
خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا
انگاره های یک دیوانه
انتظار فرج
انگاره های یک دیوانه
ضد وهابیت
توکای شهر خاموش
خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا
انگاره های یک دیوانه
انتظار فرج
انگاره های یک دیوانه
>>لوگوی دوستان<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<